قطعنامه ضد اسرائیلی شورای امنیت، سند خیانت یا صداقت تشکیلات خودگردان

تشکیلات خودگردان

اجرای قطعنامه ضد اسرائیلی شورای امنیت و بهره برداری از آن برای فشار بر رژیم صهیونیستی، شاید بهترین محک برای اثبات صداقت یا خیانت تشکیلات خودگردان به آرمان فلسطین باشد.

به گزارش خبرگزاری تسنیم به نقل از مرکز مطالعات الجزیره، شورای امنیت سازمان ملل متحد در روز 23 دسامبر سال 2016 مصوبه شماره 2334 را با تأیید 14 عضو و خودداری ایالات‌متحده آمریکا از رأی‌گیری تثبیت کرد. برای اولین بار از سال 1980 بود که اقدامات شهرک سازی رژیم صهیونیستی در کرانه باختری مورد انتقاد قرار گرفته و به عنوان اقدامات غیرقانونی مطرح شده و شورای امنیت سازمان ملل خواستار توقف این اقدامات شد، بدون این که آمریکا از حق وتوی خود در رد این مصوبه استفاده کند.

این مصوبه همچنین تأکید می‌کند که شهرک سازی اسرائیل در کرانه باختری مشروعیت قانونی نداشته و تجاوزی آشکار بر ضد قوانین بین‌الملل و مانعی بزرگ در روند تحقق راه حل تشکیل دو دولت و ایجاد صلح و ثبات فراگیر و کامل به شمار می‌رود. با وجود اینکه محافل تشکیلات خودگردان فلسطین از این مصوبه استقبال کرده و سعی کردند آن را دستاوردی مهم برای دیپلماسی خود و نقطه عطفی تاریخی در روند درگیری با اسرائیل قلمداد کنند، اما این مصوبه هیچ اقدام عملی در مسیر فعال سازی و اجرای خود از طریق موسسات و دادگاه‌های بین‌المللی برای خود تدارک ندیده بود.

به این ترتیب با وجود گذشت بیش از دو ماه از صدور این مصوبه ، به نظر می‌رسد تشکیلات خودگردان نتوانسته کاری در راستای آن انجام دهد و آن را در دادگاه‌های بین‌المللی فعال کند. به این ترتیب می‌توان این مصوبه را به دهها مصوبه پیش از این شبیه دانست که هرگز پیگیری نشده و موارد مندرج در آن به اجرا گذاشته نشده است. از جمله این مصوبات می‌توان به تصمیم دادگاه لاهه در سال 2004 در رابطه با دیوار حائل اشاره کرد.

در مقابل تردید تشکیلات خودگردان در استفاده از این مصوبه و فعال سازی آن، کابینه رژیم صهیونیستی تنها به رد این مصوبه اکتفا نکرد، بلکه بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی آن را مصوبه ای ضد اسرائیلی خواند و تأکید کرد که کابینه اسرائیل تسلیم این مصوبه نخواهد شد.

علاوه بر اینها اسرائیل مجموعه ای از اقدامات شتابزده و پیش دستانه را برای تصویب قانون تملک اراضی ویژه در کرانه باختری جهت مشروعیت بخشیدن به شهرک‌های صهیونیست‌نشین افزایش داده شده در اراضی فلسطین اشغالی و الحاق آنها به تجمعات بزرگ صهیونیستی را در دستور کار قرار دهد.

رژیم اسرائیل در همین رابطه از صدور مجوز احداث هزاران واحد صهیونیست‌نشین جدید خبر داد که در مسیر روند آرام و برنامه‌ریزی شده نسبت به الحاق اراضی باقیمانده کرانه باختری به اسرائیل دنبال می‌شود. این در شرایطی است که دونالد ترامپ رئیس‌جمهور جدید آمریکا از این روند استقبال کرده و احداث شهرک‌های اسرائیلی را مانعی در مسیر تحقق سازش بین فلسطین و اسرائیل نمی‌داند.

در این مقاله جزئیات این مصوبه و امکان های مختلف برای بهره‌برداری از آن برای تأثیرگذاری در پتانسیل درگیری‌های عربی - اسرائیلی مورد بررسی قرار خواهد گرفت. این مطلب نشان می‌دهد که مصوبه جدید هیچ موضوع جدیدی در قبال توقف توسعه شهرک‌سازی‌های صهیونیستی ارائه نکرده و هیچ ابزار مشخصی را برای از بین بردن این شهرک‌ها فراهم نکرده است.

اهمیت این مصوبه در صورتی که از طریق تشکیلات خودگردان فلسطین مورد بهره‌برداری قرار گیرد، این است که به عنوان تأکید مجدد بر بطلان حقوقی تمام اقدامات رژیم صهیونیستی در اراضی فلسطین به ویژه توسعه فعالیت‌های رژیم صهیونیستی در مشروعیت بخشیدن به شهرک سازی و سرقت اراضی فلسطینی کاربرد دارد که برخی عناصر کابینه اسرائیل به صورت مکرر و در چارچوب حل و فصل نهایی راهکار تشکیل دو دولت از آن سخن می گویند.

البته این در صورتی بود که تشکیلات خودگردان در برابر فشارهای آمریکا و اسرائیل تسلیم نمی‌شد و این پرونده‌ را به دادگاه جنایی لاهه ارجاع می داد که در این صورت قطعنامه مذکور می توانست فشارهایی را بر اسرائیل و متحدانش وارد کند.

بازخوانی قطعنامه شورای امنیت

تلاش‌های جان کری وزیر خارجه سابق آمریکا در سال 2014 بعد از شکست تمام اقدامات در پیشبرد روند سازش و تحقق پیشروی ملموس‌ در مذاکرات فلسطینی و اسرائیلی به بن‌بست رسید. به این ترتیب در سایه واگرایی شدید در مواضع دو طرف در قبال مسائل متعلق به حل دائمی موضوع (نظیر قدس و آوارگان و تشکیل دولت و مرزها و شهرک‌های اسرائیلی ) مذاکرات کاملاً از هم پاشید و اسرائیل به اصرار خود برای توسعه شهرک‌سازی صهیونیستی بعد از توقف مذاکرات ادامه داد.

بعد از توقف مذاکرات ، گزینه‌های موجود پیش روی مقامات فلسطینی بسیار کم بود. از سویی تشکیلات خودگردان فلسطین به راه‌حل مسالمت‌آمیز مبتنی بر گفت‌وگوهای مستقیم با طرف اسرائیلی اعتقاد داشت و اجرای ابزارهای مختلف مقاومت بر ضد اشغالگران و بسیج نیروهای مردمی را رد می‌کرد و از سوی دیگر تلاش‌های مقامات فلسطینی در پذیرش مذاکرات به عنوان تنها گزینه موجود ، با مواضع متناقض و مخالف از سوی راست‌گرایان و راست گرایان افراطی اسرائیل مواجه می‌شد که دولت را تشکیل داده و هرگونه تعامل با راه‌حل‌های مسالمت‌آمیز مبتنی بر تشکیل دو دولت برای دو ملت را رد می کردند.

در همین رابطه نفتالی بنت وزیر تربیت و عضو حزب لیکود به عنوان سرکرده جنبش شهرک‌سازی صهیونیستی در اسرائیل گفت که راه‌حل تشکیل دولت فلسطین در کنار دولت اسرائیل بعد از روی کار آمدن دونالد ترامپ به عنوان رئیس‌جمهور آمریکا به پایان رسید. تأکید بیشتر این سخن هنگامی بود که دونالد ترامپ رئیس‌جمهور آمریکا سیگنال‌های متناقضی را به ویژه پس از رسیدن به کرسی ریاست جمهوری مطرح کرد، مبنی بر اینکه واشنگتن از مواضع ثابت خود در قبال حل سیاسی بحران فلسطین مبتنی بر تشکیل دو دولت برای دو ملت کنار می‌رود.

علاوه بر اینها کنست رژیم صهیونیستی مصوبه داخلی خود در راستای قانونی سازی کانون های صهیونیست‌نشین را به تصویب رساند که با هدف مصادره اراضی بیشتر کرانه باختری و الحاق آن به شهرک‌های صهیونیست‌نشین و قرار دادن آن در تمامیت ارضی اسرائیلی ها صورت گرفته بود. این مصوبه به صورت عملی به معنای پایان دادن به امکان سازش با طرف فلسطینی بر اساس راه‌حل تشکیل دو دولت است.

در نتیجه این اقدامات، تشکیلات خودگردان فلسطین تلاش کرد فشارهای خارجی از طریق تحرک در پرونده برپایی دولت فلسطین در محافل سازمان ملل متحد انجام دهد تا به این ترتیب فشارها را بر اسرائیل برای تسلیم آن در برابر مقررات بین‌المللی و بازگشت به میز مذاکرات افزایش دهد.

در چارچوب همین فشارها بود که تشکیلات خودگردان فلسطین طی ماه‌های آخر سال 2016 مذاکرات خود را با طرف‌های مرتبط با روند سازش به ویژه آمریکایی‌ها تحت مدیریت دولت آمریکا و دولت مصر دنبال کرد تا شاید بتواند به پیش‌نویسی از یک قطعنامه برسد که براساس آن شهرک‌سازی صهیونیستی رد شده و در واقع مانعی در روند تحقق سازش مطرح شود. اما اندکی قبل از ارائه این پیش نویس از سوی نماینده مصر به شورای امنیت برای رأی‌گیری در قبال آن، مصر در نتیجه فشارهای رئیس‌جمهور منتخب آمریکا از این اقدام شانه خالی کرد. با این وجود نیوزلند و مالزی و ونزوئلا و سنگال پیش‌نویس مشابهی را به شورای امنیت ارائه کردند که با موافقت 14 عضو مواجه شد و آمریکا از رأی دادن به این قطعنامه امتناع کرد.

محتوا و بندهای مصوبه سازمان ملل:

قطعنامه 2334 شامل یک مقدمه و 13 ماده است که می‌توان مهم‌ترین بندهای آن را در موارد زیر خلاصه کرد:

  • این قطعنامه تمامی تدابیر اتخاذ شده مبنی بر تغییر ساختار مردم‌شناختی و اوضاع اراضی اشغالی فلسطین در اراضی 1967 از جمله در شهر قدس و توسعه شهرک‌سازی‌ها و انتقال شهرک‌نشینان اسرائیلی و مصادره اراضی و تخریب منازل و آواره کردن غیرنظامیان را محکوم می‌کند.
  • این قطعنامه بر غیر قانونی بودن شهرک‌های صهیونیست‌نشین اسرائیل در اراضی اشغالی از جمله در قدس تأکید دارد و آن را مانعی در روند سازش ارزیابی می‌کند.
  • این قطعنامه به صورت واضح اسرائیل به عنوان دولت اشغالگر را ملزم کند که به تعهدات و مسئولیت‌های قانونی خود براساس توافق چهارم ژنو در زمینه حمایت از غیرنظامیان در شرایط جنگی پایبند بماند.
  • این قطعنامه در بند سوم خود تأکید دارد که هیچ یک از تغییرات صورت گرفته در خطوط مرزی چهارم ژوئن سال 1967 از جمله در رابطه با قدس را غیر از مواردی که دو طرف در مذاکرات صورت گرفته بر آن توافق داشتند، به رسمیت نمی‌شناسد.
  • این قطعنامه تأکید دارد که مسئولیت نیروهای امنیتی فلسطین در حفظ عملیات تأثیرگذار با هدف مقابله با تروریسم و از بین بردن توانمندی گروه‌های تروریستی از جمله در مصادره سلاح‌های نامشروع است.
  • این قطعنامه بندی دارد که براساس آن از دبیر کل سازمان ملل متحد خواسته است که هر سه ماه گزارش خود در رابطه با اجرای این قطعنامه را به شورای امنیت تحویل دهد.

دقت نظر در این بناها و جزییات آنها نشان می‌دهد که می توان این بندها را به صورت تکراری در ده‌ها قطعنامه‌ای که پیش‌تر در مجمع عمومی سازمان ملل متحد یا شورای امنیت صادر شده است، مشاهده کرد. این قطعنامه نیز از روند حقوقی پذیرفته شده در قطعنامه‌های گذشته در رابطه با درگیری اعراب و اسرائیل و فراتر نرفته است . قطعنامه‌هایی که بر عدم قانونی بودن شهرک‌سازی صهیونیستی در اراضی فلسطین تأکید دارد. شورای امنیت سازمان ملل متحد از زمان اشغال کرانه باختری و نوار غزه در سال 1967 مجموعه ای از قطعنامه‌های مهم متعلق به ‌رد شهرک‌سازی صهیونیستی و تأکید بر غیرقانونی بودن این شهرک ‌ها را صادر کرده است. مهم‌ترین این قطعنامه ‌ها عبارتند از:

اول: قطعنامه شماره 446در سال 1979 : در روز 22 مارس 1979 شورای امنیت سازمان ملل متحد قطعنامه شماره 446 را صادر کرد که در آن شهرک‌سازی صهیونیستی در اراضی فلسطین غیرقانونی و مانعی در روند سازش توصیف شد. در بند سوم این قطعنامه آمده بود که توافق چهارم ژنو در رابطه با حمایت از غیرنظامیان در زمان‌های جنگی به اراضی اشغالی توسط اسرائیل در سال 1967 از جمله قدس تطابق دارد و تأکید می‌کند که اسرائیل به عنوان یک قدرت اشغالگر است و باید تمامی اقدامات برای عدم تغییر اوضاع قانونی و ماهیت جغرافیایی اراضی اشغالی 1967 را رعایت کند.

دوم: قطعنامه شماره 452 سال 1979:  این قطعنامه در پی قطعنامه 446 و در ژوئن همان سال صادر شد که به شدت  عدم همکاری اسرائیل با قطعنامه 446 را محکوم کرده و بار دیگر تأکید می‌کند که بر پایی شهرک‌های صهیونیست‌نشین در اراضی فلسطینی هیچ پشتوانه قانونی نداشته و نقض توافق چهارم ژنو به شمار می‌رود. این قطعنامه به صورت ویژه بر ضرورت حفظ وضعیت دینی و معنوی منحصر به فرد اماکن مقدس در شهر قدس تأکید دارد.

سوم: قطعنامه شماره 465 سال 1980: در مارس 1980 شورای امنیت سازمان ملل متحد این قطعنامه را صادر کرد که در آن به شدت عدم همکاری اسرائیل با کمیته تشکیل شده برای پیگیری قطعنامه‌های 446 و 452 و عدم اجرای مصوبات آنها محکوم شده است. این قطعنامه نیز تأکید می‌کند که توافق چهارم ژنو در رابطه با حمایت از غیرنظامیان در شرایط جنگی منطبق بر اراضی عربی تحت اشغال اسرائیل در سال 1967 بوده است. این قطعنامه نسبت به تصمیم کابینه اسرائیل در حمایت رسمی از شهرک‌سازی صهیونیستی در اراضی فلسطینی و عربی ابراز ناامیدی کرده است.

چهارم: قطعنامه شماره 478 سال 1980: این قطعنامه در آگوست سال 1980 تصویب شد و بار دیگر بر ضرورت فرمان‌برداری اسرائیل از مقررات شورای امنیت تأکید کرد. در این قطعنامه آمده است که قانون اساسی که از طریق کنیست رژیم صهیونیستی به تصویب رسیده، نقض قوانین بین‌المللی به شمار رفته و در ادامه اجرای  توافق چهارم ژنو در حمایت از غیرنظامیان در شرایط جنگی تأثیرگذار است. این قطعنامه در بند سوم خود تأکید دارد که اقداماتی که اسرائیل انجام داده یا به دنبال اجرای آن در شهر قدس است، بلافاصله باید متوقف شود. 

 

الزام آور بودن قطعنامه جدید و شرایط بهره برداری از آن

از طریق مقایسه قطعنامه 2334 با قطعنامه‌های صادر شده بین سال‌های 1979 و 1980 می‌توان گفت که هیچ مواضع جدیدی در رابطه با حل این منازعه ارائه نشده است. با این وجود قطعنامه مذکور مواضع واضح جامعه جهانی مبنی بر رد اشغالگری اسرائیل در اراضی فلسطینی و فعالیت‌های شهرک سازی این رژیم به ویژه در شهر قدس را غیرقانونی و مانعی در روند تحقق سازش بین طرف‌های فلسطینی و اسرائیلی می‌خواند و تأکید دارد توسعه شهرک‌سازی صهیونیستی در اراضی صورت می‌گیرد که برای برپایی دولت فلسطین اختصاص داده شده است.

از زمان اشغال کرانه باختری توسط اسرائیل در سال 1967، کابینه‌های متوالی رژیم صهیونیستی بدون توقف به توسعه سیاست‌های شهرک سازی و تثبیت آن ادامه داده و تمامی مقررات و قطعنامه‌های بین‌المللی در این رابطه که به صورت واضح و صریح توسعه شهرک سازی را رد می‌کنند ، نادیده گرفته اند. از زمان توافق اسلو 1993 که بررسی در رابطه با پرونده شهرک‌سازی‌ها را به مرحله حل و فصل نهایی بحران موکول کرد ، رژیم صهیونیستی سعی کرده دایره نفوذ شهرک‌های خود را در کرانه باختری و شرق قدس گسترش دهد. به گونه‌ای که تعداد شهرک‌نشینان زن و مرد بالغ بر 600 درصد افزایش پیدا کرده تا از 105 هزار نفر در زمان امضای توافق اسلو به بیش از 765 هزار نفر در سال 2015 برسد.

توسعه شهرک‌سازی صهیونیستی همچنین همراه با تلاش برای قطع ارتباط جغرافیایی اراضی کرانه باختری و تبدیل کردن آنها به مناطق کوچک غیر مرتبط صورت گرفته است. به این ترتیب بر پایی دولت فلسطینی در این مناطق مشکل و حتی غیرممکن به نظر می‌رسد.

در ابعاد عملیاتی نیز رژیم صهیونیستی در حال حاضر بالغ بر 63 درصد از اراضی کرانه باختری را با اهداف شهرک‌سازی و احداث اردوگاه‌های نظامی برای ارتش یا کمینگاه های طبیعی مورد استفاده قرار داده است. در بیشتر مواقع نیز فلسطینیان از سرمایه‌گذاری در این مناطق منع می‌شوند. به این ترتیب رژیم صهیونیستی عملاً کنترل خود را بر روی محیط های طبیعی شهرها و روستاهای فلسطینی اعمال کرده و با قطع شاهراه‌های اراضی فلسطین ، آنها را دچار انزوا کرده وارتباط آنها را قطع کرده است.

در ابعاد حقوقی نیز این قطعنامه تحت فصل ششم منشور سازمان ملل متحد (حل و فصل مسالمت‌آمیز منازعات ) مطرح شده است ، لذا هیچ راهکار اجرایی نداشته و هیچ آثار حقوقی الزام‌آوری نظیر بند هفتم منشور سازمان ملل متحد ندارد. به این ترتیب تا زمانی که تشکیلات خودگردان فلسطین اقدام به فعال سازی این قطعنامه و تلاش برای تحویل آن به ابزار فشار سیاسی و حقوقی نداشته باشد ، قطعنامه مذکور تنها در حد توصیه باقی خواهد ماند.

این قطعنامه از تأیید گسترده پایتخت‌های کشورهای متعدد برخوردار بود که به نظر می‌رسد سیاست‌های شهرک سازی رژیم صهیونیستی را رد می‌کنند. این قطعنامه پیام واضحی را به کابینه رژیم صهیونیستی مخابره کرد مبنی بر اینکه تمام تلاش‌های متراکم آنها از زمان دهه 70 قرن گذشته تاکنون برای مشروع جلوه دادن شهرک‌سازی صهیونیستی در اراضی فلسطینی اقداماتی مخالف قوانین بین‌المللی به شمار رفته و در این رابطه اجماع جامعه جهانی وجود دارد.

در صورتی که تشکیلات خودگردان فلسطین تصمیم به فعال سازی این قطعنامه و استفاده از آن داشته باشد ، می‌تواند محورهای زیر را به عنوان فرصت استراتژیک آینده برای پیگیری قطعنامه مورد بهره‌برداری قرار دهد:

اول: قطعنامه 2334 سند مهم دیگری درحمایت از نتایج حقوقی دادگاه لاهه در حکم سال 2004 مبتنی بر دیوار نژادپرستانه در کرانه باختری است که همچنان از سوی تشکیلات خودگردان فلسطین مورد بهره‌برداری و اجرا قرار نگرفته است.

دوم: جامعه جهانی به رژیم صهیونیستی به شکلی واضح و ملموس این موضوع را یادآور می‌شود که قوانین بین‌الملل همچنان در اراضی اشغالی جریان دارد و نقض مکرر این رژیم بر ضد قوانین بین‌المللی - حتی اگر اندکی به تأخیر بیفتد  - بدون مجازات نخواهد بود.

سوم: این قطعنامه مبنای مهمی در هر دعوای جنایی در محاکم بین‌المللی خواهد بود.

چهارم: این قطعنامه روند تحریم بر ضد اسرائیل را به ویژه از میان کشورها و مؤسساتی که  پیش از این سیاست متزلزلی را در این زمینه پیگیری می‌کردند، تقویت خواهد کرد.   

پنجم: این قطعنامه مجموعه زیادی از سؤالات را در رابطه با ادعاهای اسرائیل مبنی بر حقانیت حقوقی آن در اشغالگری اراضی فلسطینی و احداث شهرک‌های صهیونیست‌نشین تا زمان نامعلوم ایجاد خواهد کرد.

سناریوهای آینده:

اول: اجرای قطعنامه و فشار بر اسرائیل: بعد از گذشت دو ماه از صدور قطعنامه شورای امنیت، حتی یک سیگنال وجود ندارد که نشان دهد تشکیلات خودگردان به دنبال استفاده از این قطعنامه و قرار دادن آن به عنوان ابزار فشاری بر کابینه اسرائیل است. با این ‌وجود مقامات و سرکردگان کابینه اسرائیل همواره از حذف راه حل تشکیل دو دولت و از بین رفتن گزینه‌های تأثیرگذار مقامات فلسطینی و ایجاد یاس و ناامیدی موجود در بین آنها سخن می گویند.

این اقدامات باعث شده تشکیلات خودگردان پرونده شهرک سازی را به دادستان دادگاه لاهه ارجاع دهد تا وی تحقیقاتی را در رابطه با جنایت‌های شهرک‌سازی اسرائیل بر مبنای قطعنامه 2334 شورای امنیت و تلاش‌های روزافزون این رژیم در یهودی سازی اراضی فلسطین و ایجاد واقعیتی جدید تبدیل اراضی انجام دهد . با این وجود ، در پیش گرفتن این گزینه نیز ممکن است رئیس‌جمهور آمریکا را به مجازات تشکیلات خودگردان و قطع تأمین مالی آنها و انجام اقداماتی براساس تهدید موقعیت و جایگاه جنبش آزادی بخش در عرصه بین‌الملل بکشاند.  

دوم: ادامه شهرک‌سازی‌ها: رژیم صهیونیستی نه تنها قطعنامه شورای امنیت را رد کرده، بلکه به صورت روشمند سیاست‌های خود مبنی بر توسعه شهرک‌سازی صهیونیستی و قانونی سازی کانون های اقامت شهرک های صهیونیستی اقدام کرده است. بر این اساس انتظار می‌رود که روند فعالیت‌های کابینه اسرائیل که فلسطینی‌ها آن را کابینه شهرک‌سازی‌ها می‌دانند ، افزایش پیدا کرده و توسعه شهرک‌های صهیونیستی و یهودی سازی مناطق عربی شهر قدس ادامه پیدا کند و رژیم صهیونیستی بخواهد مشروعیت بیشتری به کانون‌های صهیونیستی در کرانه باختری بدهد. این تلاش‌ها با هدف تقویت جداسازی کرانه باختری از مناطق مختلف فلسطینی تحت سلطه رژیم صهیونیستی است.

سوم: اجرای تحریم اسرائیل: صرف نظر از سیاست‌های توسعه‌طلبانه اسرائیل در زمینه شهرک سازی و مواضع تشکیلات خودگردان فلسطین نسبت به این روند، مصوبه مذکور شورای امنیت باعث به جریان افتادن روند تحقیق بین‌المللی اسرائیل خواهد شد. فضای بین‌الملل در شرایط کنونی نشان می‌دهد که کمپین تحریم کنونی اسرائیل می‌تواند به یکی از اصلی‌ترین  عوامل فشار بر رژیم صهیونیستی تبدیل شود.

سرکردگان اسرائیل و شرکت‌ها و مؤسسات بین‌المللی و داخلی فعال در زمینه شهرک سازی ، نگرانی‌های خود را در این زمینه اعلام می‌کنند و این نکته را متوجه شده‌اند که حمایت آنها از شهرک سازی می‌تواند آنها را در معرض پیگرد قانونی به ویژه در چارچوب دولت‌های اتحادیه اروپا قرار دهد. بیشتر ارزیابی‌ها نشان می‌دهد که این قطعنامه می‌تواند فضای حقوقی و مناسبات جدیدی را برای تمرکز بیشتر جنبش‌های مربوط به تحریم اسرائیل ایجاد کرده و اقدامات رژیم صهیونیستی بر ضد این فعالیت‌ها را بی‌اثر کند.

نتیجه گیری:

قطعنامه 2334 تأکید مجددی بر غیرقانونی بودن شهرک‌سازی‌های صهیونیستی در اراضی فلسطین است. با این وجود رژیم صهیونیستی این قطعنامه را نادیده گرفته و به توسعه شهرک‌سازی و یهودی سازی اراضی فلسطینی ادامه می‌دهد. با این‌همه این تصمیم می‌تواند در صورت اجرا و استفاده از آن به روش درست، بر بطلان حقوقی شهرک سازی اسرائیلی و تلاش این رژیم برای قرار دادن آن به عنوان یکی از مبانی و قوانین بین‌المللی بینجامد که در این صورت رژیم صهیونیستی به عنوان یک دولت اشغالگر مسئولیت اقدامات غیرقانونی خود در اراضی فلسطین را برعهده خواهد داشت.

ترامپ دادستان‌ دوران اوباما را اخراج کرد

ممانعت دادستان‌ فدرال دولت پیشین آمریکا از استعفا کردن، موجب شد حکم اخراج وی صادر شود.

به گزارش ایلنا، «دونالد ترامپ» رییس‌جمهوری آمریکا دادستان فدرال نیویورک را برکنار کرد.

«پریت بهارارا» داستان شعبه جنوبی نیویورک امروز-شنبه- به دلیل ممانعت از استعفا کردن، به دستور ترامپ اخراج شد.

بهارارا گفت: «من استعفا نکردم. دقایقی قبل اخراج شدم. فعالیت به عنوان دادستان نیویورک بزرگترین افتخار زندگی من خواهد بود.»

«جف سشنز» دادستان کل آمریکا، روز جمعه از تمام دادستان‌های فدرال، که در دوران دولت «باراک اوباما» رئیس‌جمهور سابق این کشور منصوب شده‌اند، خواست نامه استعفای خود را تحویل دهند.

وزارت دادگستری آمریکا هدف از این اقدام را «اطمینان از انتقال یکپارچه» قدرت اعلام کرده است.

آمریکا حدود ۹۳ دادستان فدرال دارد که این دادستان‌ها به غیر از دادستانی که مشترکا مسئولیت «گوام» و جزایر «مارینای شمالی» را بر عهده دارد، مسئولیت یک ناحیه قضایی را عهده‌دار هستند.

جدیدترین خبر از درگیری های یمن

منابع نظامی و پزشکی یمن روز شنبه اعلام کردند که درگیری های در غرب این کشور 18 کشته بر جای گذاشت.

به گزارش مشرق به نقل از  پایگاه خبری روزنامه القدس العربی، منابع نظامی یمن اعلام کردند که محور درگیری های 24 ساعت گذشته شرق و شمال شهر المخا در غرب یمن بود.

یک منبع پزشکی در این زمینه گفت: 10 نظامی مزدور عربستان در عدن کشته شدند.

همچنین 8 نیروی انصارالله در درگیری های شهر الحدیده کشته و 15 نفر دیگر زخمی شدند.

طبق اعلام منابع پزشکی روز جمعه نیز در حمله هوایی عربستان به بازاری در شهر الخوخه 26 یمنی کشته شدند.

حمله ائتلاف عربی به سرکردگی عربستان به یمن تاکنون نتیجه ای جز کشتار بیش از 12 هزار یمنی و برجای گذاشتن هزاران زخمی و آواره شدن میلیون ها نفر و ویرانی زیرساخت های این کشور در بر نداشته است.

ائتلاف عربی از ششم فروردین ماه 94 با حمله همه جانبه به یمن در تلاش است تا عبدربه منصور هادی رئیس جمهوری مستعفی و فراری این کشور را به قدرت بازگرداند، اما تاکنون نتوانسته است به هدف خود دست پیدا کند.
منبع: ایرنا

ائتلاف ۱+۳ علیه ایران مبنای اصلی تحولات منطقه

شواهد منطقه نشان می دهد با وجود تغییر و تحولاتی که در صحنه توازن قوا طی یک دو سال اخیر رخ داده است که طی آن موقعیت سوریه نسبت به قبل بسیار بهتر شده است.

به گزارش مشرق، بعد از بیداری اسلامی و ظهور جنبش های مردمی در جنوب غرب آسیا و شمال آفریقا، تحولات بنیادینی در ساختارهای سیاسی و اجتماعی در منطقه شکل گرفت که عملاً دو جبهه یا محور را رودروی یکدیگر قرار داد. جبهه اول به رهبری جمهوری اسلامی و جبهه دوم به رهبری آمریکا.

در جبهه آمریکا، ظهور بازیگران برتر منطقه ای همچون ترکیه و عربستان نمود بیشتری دارد. بازیگرانی که از حالت معارض به همراه تبدیل شده اند. بازیگر دیگر در ائتلاف مزبور رژیم صهیونیستی است که از زمان تاسیس همواره مورد حمایت آمریکا قرار داشته است. بنابراین یک ائتلاف چهارگانه (یا ائتلاف ۳+۱) متشکل از  عربستان، ترکیه و رژیم صهیونیستی با بازیگردانی آمریکا اکنون در منطقه شکل گرفته است. عربستان به عنوان مرکزیت امروزین جهان عرب، ترکیه به عنوان کشوری که خواهان اعاده قدرت خلافت قرن نوزدهم و اسرائیل که هدفش درگیرشدن جهان اسلام در منازعه پایان‌ناپذیر است تا بر اساس تبعات مخرب آن، دولت‌ها کوچک‌تر و ناتوان‌تر شوند.   از این رو ائتلافی احتمالی در منطقه در حال شکل گیری است که رویکردهای خاصی باید نسبت بدان اتخاذ کرد.

«ولادیمیر اودینچوف» تحلیل‌گر روس در روابط بین‌الملل در مصاحبه اختصاصی با مجله اینترنتی «چشم‌انداز شرق جدید» به طور صریح به ائتلاف شکل گرفته اشاره می کند و می گوید: «ایالات‌متحده آمریکا که در چند دهه اخیر مدام قبای امپریالیستی خود را اندازه می‌گیرد، از درس‌های تاریخ تنها یک درس را آموخته است و آن‌هم استفاده از معشوقه‌های سیاسی در تحقق سیاست خود مبنی بر «تفرقه انداز  و حکومت کن» است. یکی از محبوب‌ترین معشوقه‌های آمریکا در ۷۰ سال اخیر در خاورمیانه، اسرائیل است که نه‌تنها عنان کشورهای عربی را دستانش دارد، بلکه به اسم آمریکا سعی در گسترش نفوذ خود در منطقه و در دیگر دولت‌ها را دارد.»

تحلیل‌گر روس افزود: «معشوقه دیگر آمریکا، عربستان سعودی است که با ارائه خدمات ارزنده و سودآور (ازجمله تشکیل سازمان تروریستی القاعده، تبلیغ مکتب وهابیت به‌عنوان بذر افراط‌گرایی در دیگر کشورها) به آمریکا، حضور واشنگتن را در خاورمیانه تقویت کرده است... ت. اما واشنگتن در پس‌زمینه منطقه خاورمیانه، معشوقه دیگری را در راستای منافع روزافزون خود برگزید. ترکیه، معشوقه جدید آمریکا در خاورمیانه است. چنین انتخابی از سوی واشنگتن، قطعاً تصادفی نیست. آمریکا، مرحله‌به‌مرحله به ترکیه نزدیک می‌شود، اما همزمان ترکیه را نیز مهار می‌کند و اکنون فعالانه در تلاش است از یک سری مشکلات منطقه برای محاصره و انزوای ترکیه در اروپا استفاده کند. واشنگتن در برخی از جهت‌گیری‌های خود به‌شدت از گسترش ترکیه جلوگیری می‌کند، اما در برخی موارد به امید تصادم منافع ترکیه با قدرت‌های بزرگ منطقه‌ای از جمله روسیه، چین، ایران، عربستان سعودی و حتی اسرائیل، جاه‌طلبی‌های آنکارا را محدود نمی‌کند. کاخ سفید این تناقضات آشکار را در دستیابی به اهداف خود دنبال می‌کند».

به گفته اودینچوف، آمریکا با درک اهمیت موقعیت ژئوپلیتیکی ترکیه و سکولار بودن دولت آن به این نکته پی برده است که ترکیه می‌تواند نقش مهمی در سیاست خارجی واشنگتن در خاورمیانه ایفا کند؛ زیرا واشنگتن از طریق ترکیه می تواند در دریای مدیترانه و دریای سیاه نفوذ پیدا کند و همچنین روسیه را در مناطق قفقاز و بالکان مهار کند. در حال حاضر، ترکیه ابزار آمریکا برای سرکوب شیعیان عراق، سوریه، مصر و دیگر کشورها است. به همین دلیل، استراتژی آمریکا در همکاری با ترکیه مرکب از فاکتورهای نظامی و غیرنظامی است.

شواهد منطقه نیز نشان می دهد با وجود تغییر و تحولاتی که در صحنه توازن قوا طی یک دو سال اخیر رخ داده است که طی آن موقعیت سوریه نسبت به قبل بسیار بهتر شده و طرح های عربستان و ترکیه با موانع بزرگی روبه رو شده است و نیز با وجود سخنان متناقض مقامات ترک که از یک سو پیام هایی مبنی بر همسویی با ایران و روسیه در سوریه می دهند و از سوی دیگر وزیر خارجه ترکیه در اجلاس اخیر آنکارا علیه ایران موضع بسیار بدی گرفت، با همه این موارد، ائتلاف چهارجانبه علیه ایران، مبنای اصلی تحولات منطقه را شکل می دهد و این مهم را نباید از نظر دور داشت.

در مورد این ائتلاف باید به این سوالات پاسخ داد که:  هدف از شکل گیری ائتلاف چیست؟ اهداف و ابعاد بازیگران از ائتلاف مزبور چیست؟ راهکارها و پیشنهادهای مقابله با  این ائتلاف برای بازیگر مقابل (ایران) چیست؟

 مراحل شکل گیری ائتلاف ۱+۳

اگرچه ائتلاف نام برده، ائتلافی احتمالی و بدون بازتاب در سطح رسانه ای است و عملاً بازتاب خاصی در مورد شکل گیری این ائتلاف صورت نگرفته است، اما از بعضی رسانه های نوشتاری می توان به عملکرد و اقدامات آن پی برد. بر این اساس می توان گفت، شکل گیری ائتلاف ۱+۳ در سه مرحله رخ داده است:

الف) اعلام سازی ائتلاف: این مرحله با معرفی ائتلاف بر اساس گزارش هایی از اندیشکده ها، روزنامه و برخی شبکه های تلویزیونی صورت گرفته است. به عنوان نمونه «ترزا اسپنتسروا» در مقاله ای که در روزنامه «لیتیرارنی نوفینی» منتشر کرد، نوشت: «گام هایی که اسرائیل همگام با محور سعودی - ترکیه علیه پرونده هسته ای ایران برداشته است به ائتلاف واقعی منجر شده است.»
وبگاه تحلیلی «دبکا فایل» وابسته به رژیم صهیونیستی نیز می نویسد: «بعد از سفر سال گذشته اردوغان به عربستان، به نظر می‌رسد مسیری برای تشکیل ائتلاف جدید در خاورمیانه متشکل از ترکیه، عربستان سعودی و شاید مصر و اسرائیل که از سوی دشمنانی مشابه محاصره هستند، شکل گیرد. این گروه جدید تعادلی در مقابله علیه ائتلاف ایران، عراق، سوریه و حزب‌الله است.»

ب) توسعه دادن ائتلاف: مرحله دوم که رسانه های غربی- عربی در پیش گرفتند، توسعه ائتلاف با عناوین مختلف بود. پایگاه خبری تحلیلی البدیع در این باره می نویسد: «ائتلاف سعودی صهیونیستی در راستای تقویت جبهه خود به دنبال بسیج کردن تعداد دیگری از کشورهای عربی بر ضد جمهوری اسلامی ایران و متحدان منطقه‌ای این کشور است.»
روزنامه القدس العربی چاپ لندن هم در این باره می گوید: «این ائتلاف با رمز ۴+۱ در مکاتبات وزارت خارجه آمریکا نامگذاری شده است. این ائتلاف شامل عربستان سعودی، اردن، امارات، تشکیلات خودگردان فلسطین و ترکیه به علاوه اسرائیل است.   او به نقل از منابع اسرائیلی و آمریکایی  گفت که هدف از این ائتلاف جدید مقابله با محور ایران، سوریه و حزب الله لبنان است.»
بنابراین رسانه های همراه با ائتلاف، درصدد توسعه آن و همراهی سایر کشورها برای پیشبرد برنامه های آن هستند.

ج) تثبیت ائتلاف: این مرحله با حمله عربستان به یمن کلید خورد. کشورهای عضو برای اینکه ائتلاف خود را تثبیت کرده و به منصه ظهور برسانند، در قالب حمله به یمن شروع به همکاری کشورهای عربی در قالب ائتلاف "طوفان قاطع" کردند.   ترکیه و رژیم صهیونیستی در حمله به یمن، نقش پشتیبانی و موجه جلوه دادن حمله عربستان را داشتند. سفرهای مقامات سیاسی سه کشور همچون سفر رییس دستگاه اطلاعاتی عربستان به سرزمین های اشغالی، توسعه روابط ترکیه و رژیم صهیونیستی از جملع اقدام های مزبور در تثبیت ائتلاف بود. آمریکا نیز به نقش بازیگردانی خود و تحریک هم پیمانانش هم چنان ادامه می دهد.
کالین پاول به طور صریح به پشتیبانی آمریکا از رژیم سعودی در جنگ یمن، در مصاحبه با  شبکه خبری فاکس نیوز اشاره می کند و می‌گوید: «ملک سلمان و پسرش به ما گفتند که جنگ در یمن ۱۰ روز بیشتر طول نخواهد کشید و ارتش عربستان قادر است بعد از روز هفتم وارد صنعا شود. حمله انجام شد و نتیجه آن فعلاً فاجعه آمیز بوده است.»

روزنامه عکاظ با "الین داناهو" نماینده سابق آمریکا در شورای حقوق بشر مصاحبه ای انجام داد و وی به زعم خود پیش بینی کرده است که جنگ عربستان و متحدانش علیه یمن موسوم به توفان قاطع در بازگرداندن مشروعیت (منظور سعودی ها از مشروعیت، همان بازگرداندن عبدربه منصور هادی رئیس جمهوری مستعفی به قدرت است) و امنیت به یمن با موفقیت همراه شود. این مقام سابق آمریکا مدعی شده است که ائتلاف نظامی به رهبری عربستان توانسته است توانمندی های نظامی حوثی ها را مختل کرده و مانع سیطره آنها بر عدن شود.

شبکه العربیه  وابسته به عربستان سعودی نیز در گزارشی مدعی شد که ایران به یمنی ها آموزش نظامی می‌دهند.

مشاهده می شود که رسانه های هم سو با چه عناوین و القابی همچون دفاع مشروع، مداخله بازیگران ثالث در بحران آفرینی منطقه و... سعی در موجه جلوه دادن اقدامات خود دارند و با همین کار اذهان عمومی را منحرف کردند.

اهداف آمریکا از انتخاب بازیگران

الف) رژیم صهیونیستی: اهداف آمریکا از ورود رژیم صهیونیستی به ائتلاف، شامل موارد ذیل است:
۱- عادی سازی روابط و همسو کردن سیاست های ترکیه و عربستان با رژیم صهیونیستی؛ نمونه بارز این امر نیز در تمایل سودان به عنوان هم پیمان عربستان برای برقراری ارتباط با رژیم صهیونیستی است. وزیر خارجه سودان اخیراً گفته بود: «سودان آماده گفت‌وگو برای پایان دادن به خصومت و دشمنی خود با اسرائیل و عادی‌سازی روابط با تل‌آویو است.»
۲- مطرح کردن رژیم صهیونیستی به عنوان یکی از قطب های قدرت در منطقه؛
۳- نشان دادن همسویی سیاست های آمریکا در منطقه با رژیم صهیونیستی.

ب) عربستان:
۱-  عربستان مهم ترین متحد سنتی در سیاست خارجی واشنگتن است.
۲-  اهمیت دیگر عربستان به دلیل پشتوانه مالی یا همان دیپلماسی تطمیع است.

۳- وجود نفت و ذخایر انرژی در این کشور؛ امریکا بنا بر فقدان منابع انرژی در ترکیه و رژیم صهیونیستی، می خواهد از عربستان به عنوان بازیگری که می تواند تامین کننده منافع ائتلاف باشد، استفاده کند.
۴- حمایت و کمک های عربستان به تروریست ها در منطقه که آمریکا با کارت تروریست ها در منطقه بازیگری می‌کند؛ یعنی از یک سو به بهانه مبارزه با تروریسم وارد منطقه می شود و از سوی دیگر با استفاده از هم پیمانان خود همچون عربستان و ترکیه به حمایت از آنها می پردازد.

ج) ترکیه: مهمترین اهداف ترکیه از ورود به انتلاف به شرح زیر است:
۱- مقابله با فعالیت گروه «پ. ک. ک»؛
۲- عضویت در اتحادیه اروپا؛

۳- مسایل سوریه: از نگاه مقامات ترک، کنار رفتن اسد از قدرت موجب کاهش نقش و نفوذ ایران به عنوان رقیب اصلی منطقه‌ای ترکیه در خاورمیانه خواهد شد. با چنین پیش زمینه ای است که شاهد ائتلاف میان ترکیه و آمریکا هستیم که با هدف تضعیف نقش و موقعیت ایران در منطقه خاورمیانه صورت می‌گیرد. در واقع هدف اصلی ترکیه صرفاً کنار رفتن اسد از قدرت نیست، بلکه تضعیف جایگاه ایران در منطقه و بر هم زدن موازنه استراتژیک و موازنه قوا در خاورمیانه است.

دلایل شکل گیری ائتلاف
در پاسخ به این سوال که درمورد ماهیت و چیستی ائتلاف چهارگانه است، باید بیان کرد که ائتلاف مزبور بنابر به دلایل ذیل شکل گرفته است:
۱- رویارویی با جمهوری اسلامی و همسویان وی: هدف اصلی ائتلاف چهارگانه تضعیف و از بین بردن محور مقاومت در منطقه است. آمریکا در قالب سناریویی گام به گام ابتدا درصدد حذف زیرسیستم‌های محور مقاومت است و در مرحله بعد به دنبال حذف خود سیستم و در صورت عدم کارآمدی، اختلال در خود سیستم است. این اختلال در چارچوب سناریوهایی همچون نافرمانی مدنی، جنگ داخلی، تجزیه و روی کارآمدن افراد وابسته است.   وبگاه تحلیلی «دبکا فایل» نزدیک به منابع اطلاعاتی رژیم اسرائیل با اشاره به آخرین تنش‌ها بین ایران و عربستان سعودی و نیز سفر رییس جمهور ترکیه به ریاض و بیان این جمله از «رجب طیب اردوغان» رییس جمهور ترکیه مبنی بر این‌که به اسرائیل نیاز داریم، نوشت: «از آنجایی که سخنان اردوغان بلافاصله بعد از دیدار با «ملک سلمان» پادشاه سعودی بیان شد، به نظر می‌رسد مسیری برای تشکیل ائتلاف جدید در خاورمیانه متشکل از ترکیه، عربستان سعودی و شاید مصر و اسرائیل که از سوی دشمنانی مشابه محاصره هستند، شکل گیرد. این گروه جدید تعادلی در مقابله علیه ائتلاف ایران، عراق، سوریه و حزب‌الله است.»

۲- مقابله با گسترش تشیع: این هدف از دو طیق دنبال می شود:
۱-۲ شیعه ستیزی یا ترویج سلفی گری:

کسینجر در سال ۱۳۶۲ با شاره به نقش ایران در منطقه اعلام کرد: «ما برای توقف این ماشین قوی که راه افتاده و در حال به خطر انداختن هستی ماست هیچ راهی نداریم جز اینکه باید جنگ شیعه و سنی به راه بیندازیم و جهان اهل سنت را در مقابل اینها به میدان بیاوریم.»
ادوارد سعید  موضوع اسلام هراسی و شیعه هراسی را کالبد شکافی می کند و سه علت مهم آن را متذکر می شود. اول: احساس وحشت آور غرب از نیاز به انرژی و تمرکز آن در جهان اسلام است و لذا طرح شیعه هراسی می تواند موجب تشدید نزاع بین اسلام گرایان و کشورهای اسلامی شود تا جریان انتقال ارزان نفت به غرب به واسطه بیداری اسلامی دچار بحران نشود؛ دوم: انقلاب اسلامی ایران است که مفاهیم و پتانسیل استکبارستیزی، عدالت خواهی و عقلانیت سیاسی اسلامی را ارائه کرده که الگوی موفق اسلام سیاسی برای حرکت خیزش اسلامی در عصر مدرنیته خواهد شد؛ سوم: بازگشت اسلام در زندگی سیاسی مسلمانان است.

هدف محوری رسانه ها و هجوم تبلیغات گسترده آنها، ایجاد شکاف سیاسی بین ملت ها و دولت های منطقه و انزوای سیاسی دولت شیعی ایران است تا کنش و ارزش های سیاسی شیعی در منطقه و جهان اسلام صادر نشود و به جای آن نزاع و جنگ شیعه و سنی گسترش یابد. چون به اعتقاد دانیل  هر کجا شیعه است آنجا دردسر برای تمدن غرب است.

۲-۲ هلال شیعی: یکی دیگر از راه های مبارزه با ایدئولوژی شیعه، راائه مفهوم جعلی هلال شیعی است. هلال شیعی اصطلاحی است با سابقه‌ی آکادمیک در ادبیات آلمانی، که نخستین‌بار در حوزه‌ی مباحث استراتژیک منطقه، ملک عبدالله دوم، در سال ۲۰۰۴ مطرح کرد، زمانی که از یک سو، بحران هسته‌ای ایران به اوج خود رسید و از دیگرسو، عراق به سمت جنگ داخلی شتاب گرفت.   وی ادعا کرد نتیجه اصلی جنگ در عراق، شکل‌گیری یک هلال شیعی تحت سلطه ایران بوده است، از نظر او، قریب به اتفاق نوار منطقه‌ای از دریای مدیترانه تا اقیانوس هند و دریای خزر که دارای منابع انرژی نفت و گاز سرشاری است، تحت نفوذ شاخه‌ای از اسلام شیعی قرار دارد که این خیزش امپراتوری شیعه، از طرف تهران حمایت می‌شود.

مهم‌ترین دلیل اعلام شکل‌گیری هلال شیعی در خاورمیانه، ایجاد شیعه‌هراسی و ایران‌هراسی در منطقه بود تا اولاً فشار آمریکا برای دموکراسی‌سازی در خاورمیانه کاهش یابد و ثانیاً، نیاز آمریکا به کشورهای عربی محافظه‌کار، بیشتر و روشن‌تر شود. نوام چامسکی، با بیان اینکه بیشترین ذخایر انرژی خاورمیانه در منطقه‌ای موسوم به هلال شیعی قرار دارد معتقد است کنترل ایران بر این هلال، وحشتناک‌ترین کابوس برای آمریکاست.

۳- فراهم شدن طرح های آمریکا در منطقه: شاید مهم ترین طرح همان طرح خاورمیانه بزرگ است که طبق آن، آمریکا به دنبال تجزیه کشورهای منطقه است و این گزینه همچنان روی میز مقامات آمریکاست.
در این جهت کسینجر در سال ۲۰۰۵ اعلام کرد: «برای پایان دادن به بحران های منطقه ای باید ارتباط جبهه مقاومت را با یکدیگر قطع کرد و برای این کار ابتدا باید حزب الله در سال۲۰۰۶ حذف می شد و سپس سایر کشورها، اما با شکست سناریو حذف حزب الله سناریو بعدی سوریه بود که کانال ارتباطی ایران با حزب الله است و با طرح شکست تجزیه سوریه به سراغ حلقه بعدی یعنی عراق آمدند  و اعلام کردند برای اینکه ارتباط بین ایران با سوریه قطع شود، باید عراق را تجزیه کرد(به سه منطقه جداگانه که شمال کردها، مرکز سنی های وابسته به عربستان و جنوب شیعیان.) از آنجایی که حلقه ارتباطی ایران با سوریه از مرکز عراق و بالاخص استان الانبار می گذرد، داعش از همان ابتدا این استان را به اشغال خود درآورد تا تنها راه ارتباطی ایران با سوریه قطع شود. اما تاکنون این طرح نیز به سرانجام نرسیده و شاید با کمک احزاب و جریانات سیاسی وابسته بتوانند به اهداف خود برسند.»

"هیلاری کلینتون" وزیر سابق امور خارجه آمریکا نیز در کتاب خاطرات خود با عنوان" گزینه های دشوار"   می نویسد: «ما از طریق اخوان المسلمین در مصر و دولت اسلامی که قرار بود تشکیل شود منطقه را تقسیم کردیم و پس از آن توسط عوامل خود از اخوان المسلمین به سراغ کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس رفتیم. ابتدا کار از کویت آغاز می شد و به ترتیب به سراغ امارات، بحرین و عمان می‌رفتیم. در پی آن، تقسیمات منطقه عربی و مغرب عربی به طور کامل تغییر می کرد و ما تسلط کامل بر منافع نفتی و گذرگاه های دریایی پیدا می کردیم.»

۴)    مقابله با روسیه
بنابر حمایت های آمریکا از تروریست ها در منطقه و سیاست سد نفوذ جدید واشنگتن در منطقه، روسیه به عنوان یکی از بازیگران فرامنطقه ای می تواند، در آینده تهدیدی بالقوه برای نفوذ واشنگتن در منطقه باشد. بنابراین آمریکا به دنبال درگیر کردن روسیه در پیرامون خود و عدم نگاه به بیرون از مرزهای مسکو است. در راستای این امر نیز آمریکا مهم ترین عامل برای پیشبرد درگیرسازی مسکو، ظهور و فعالیت گروههای تروریستی در روسیه است. پایگاه خبری النشره لبنان در مقاله‌ای به قلم حنیف عبدالله کارشناس مسائل خاورمیانه می نویسد: «جوانان متعصب قفقازی پس از کسب تجربه و مهارت نظامی، در چارچوب سیاست‌های کاخ سفید می‌بایستی به سرزمین‌های خود باز گردند و امنیت آن مناطق آشفته و طعمه آنارشیسم ویرانگر می‌نمودند و زمینه‌ها را برای بحران و تنش دیگر در چچن و کشورهای قفقاز و آسیای مرکزی و شرق چین، مساعد می‌ساختند.»

جمع بندی
آمریکا در غرب آسیا به دنبال اهداف متعددی است که مهمترین هدف آن تشکیل ائتلافی از درون خود منطقه برای مبارزه و رویارویی با محور مقاومت به رهبری ایران است. آمریکا در تلاش است تا به نوعی با تشکیل چنین ائتلافاتی نقش خود را در منطقه پررنگ جلوه دهد و از سوی دیگر از نقش سایر رقبای خود همچون اتحادیه اروپا و روسیه بکاهد. همچنین آمریکا سعی دارد یک نوع مشروعیت به رژیم صهیونیستی بدهد و محتمل ترین گزینه را نیز در ورود رژیم صهیونیستی به ائتلاف های منطقه ای می داند.

راهکارها و پیشنهادات
ائتلاف شکل گرفته می تواند فرصت ها و تهدیدهایی برای جمهوری اسلامی به وحود آورد. در راستای این فرصت ها و تهدیدها، راهکارهای زیر ارائه می گردد:

۱)    اتحاد با روسیه:  جمهوری اسلامی باید به یک ائتلاف واقعی با روسیه روی آورد. دلیل این امر نیز استفاده از پتانسیل روسیه در سطح نظامی و سیاسی است. بنابراین اتحاد روسیه با ایران؛ در وهله اول مانع نفوذ آمریکا در منطقه می شود و در وهله دوم به قدرت مند تر شدن دو کشور می انجامد.

۲)تاکید بر ناکارآمدی ائتلاف: ائتلاف ۱+۳ اگرچه در ظاهر قابل شکل گیری است، اما بازیگران حاضر در آن بنابر دو ویژگی زیر نمی توانند به هدف یکسانی برسند: یکی تفاوت در رویکرد بازیگران است که هر کدام به نوعی به دنبال حذف رقیب هستند. آنچه بازیگران فوق را در کنار هم گرد آورده، منفعت مشترکی به نام مقابله با ایران است. دوم؛ اختلافات ایدئولوژیک بازیگران است. ایدئولوژی رژیم صهیونیستی برتری نژادی بر کشورهای منطقه و سپس تجزیه آن هاست. عربستان به دنبال ایدئولوژی افراط گری و ترکیه رویکردی اخوانی دارد. بنابر این تعارضات به راحتی می توان ناکارآمدی ائتلاف و عدم به نتیجه رسیدن آن را پیش‌بینی کرد.
۳) اقداماتی در زمینه های رسانه ای و حتی دیپلماسی در عدم تمایل سایر کشورهای اسلامی به ائتلاف ۱+۳؛
۴) تخریب ائتلاف با تاکید بر اقدامات رژیم صهیونیستی به عنوان دشمن اول جهان اسلام؛
۵)شکل گیری ائتلافی متشکل از کشورها و جریانات حامی مقاومت و تبلیغات گسترده پیرامون آن:
این ائتلاف امروزه توسط ایران، روسیه، عراق، سوریه و حزب الله در حال شکل گیری است و از آن می توان به عنوان ائتلاف ۱+۴ یاد کرد. /

آزمایش اتمی هولناک کره شمالی

آزمایش اتمی هولناک کره شمالی اتاق خبر 24

تحلیلگران آمریکایی روز شنبه اعلام کردند کره شمالی در حال حفر تونلی در سایت آزمایش هسته ای خود است و شواهد نشان می دهد این کشور ممکن است انفجاری تا 14 بار قویتر از آزمایش هسته ای قبلی خود انجام دهد.

به گزارش خبرگزاری یونهاپ از سئول، براساس تحلیلی که در پایگاه اینترنتی  نورث 38  وابسته به مرکز آمریکا - کره در بخش مطالعات بین الملل دانشگاه جان هاپکینز منتشر شده است ، تصاویر ماهواره ای به دست آمده از سایت آزمایش هسته ای  پونگی ری Punggye-ri در شمال شرق کره شمالی نشان می دهد تونلی عظیم و محکم در حال حفر در این مرکز است که چهار آزمایش از پنج آزمایش هسته ای قبلی پیونگ یانگ نیز در آنجا انجام شده است.

فرانک پابیان و دیوید کوبلنتز کارشناسان آمریکایی در زمینه علوم محیطی گفتند از حفر این تونل می توان نتیجه گیری کرد که کره شمالی برای یک آزمایش هسته ای زیرزمینی قوی با قدرت حدود 282 کیلوتن آماده می شود.

قدرت آزمایش هسته ای قبلی کره شمالی که نهم سپتامبر سال 2016 انجام شد حدود 15 تا 20 کیلوتن بود. یک کیلوتن معادل هزار تن تی ان تی است.

کره ­شمالی ­سال گذشته در ماه های ژانویه و سپتامبر دو آزمایش هسته ای انجام داد که چهارمین و پنجمین آزمایش های هسته ای این کشور بود. پیونگ یانگ سال های 2006 ، 2009 و 2013 نیز سه آزمایش هسته ای انجام داده بود.