آیت‌الله هاشمی‌شاهرودی مأمور بازگرداندن محمود احمدی‌نژاد به سیاست است؟ /روزهای متفاوت احمدی‌نژاد در مجمع تشخیص مصلحت

محمدحسن خانی‌پور: بیقراری های سیاسی اش تمامی ندارد، هر روز صفحه جدیدی از تحرکات سیاسی را باز می کند، یک روز شهر به شهر می چرخد و روز دیگر نامه به ینگه دنیا، کاخ سفید و به مقصد ترامپ روانه می کند، یک روز هم دست در دست یاران غارش از وعده پیروزی حرف می زند و روزهای بهاری. اما کیست که نداند روزگار سیاسی محمود احمدی نژاد از همان روزی که خبر نهی رهبری برای کاندیداتوری اش در انتخابات منتشر شد وارد دوران جدیدی شد.


پایان نگاه مهربانانه به احمدی نژاد!


روزی که نامه تشکر از رهبری نوشت و بر پایبندی اش به این درخواست نهی رهبری برای کاندیداتوری سخن گفت باز هم نگاه ها به او مهربانانه تر شد، می گفتند احمدی نژاد بر هر خطایی که رفته است اما پایبند ولایت فقیه است و بس. عمر این نگاه مهربانانه اما فقط چند ماه بود. او گویی خوابی دیگر برای خود دیده بود. نمی خواست حذف شود حتی به قیمت پشت کردن به درخواست رهبری. به وزارت کشور رفت به بهانه همراهی کردن یارِ غارش حمیدرضا بقایی، ضربه نهایی را زد. کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم.اقدامی که حتی همراهان همیشگی او را شوکه کرد و بهت زده!


همان روزها بود که برخی خبرهای جسته و گریخته از تایید و رد صلاحیت محمود احمدی نژاد روایت می کردند، همه نگاه ها به شورای نگهبان دوخته شده بود و 12 فقیه و حقوقدان این شورا که چه تصمیمی قرار است برای مرد رفته از پاستور گرفته شود. همان روزها بود که برخی می گفتند تنها امید محمود احمدی نژاد به یک آیت الله شورای نگهبان است؛ ایت الله هاشمی شاهرودی.


رابطه حسنه ای که به کار مرد رفته از پاستور نیامد


رابطه محمود احمدی‌نژاد و آیت‌الله شاهرودی از گذشته‌ها حسنه بود. آیت‌الله شاهرودی را از جمله طرفداران رئیس سابق دولت برمی‌شمردند. حلقه این ارتباط هم محمدشریف ملک‌زاده رئیس سازمان میراث فرهنگی در دولت احمدی‌نژاد بود. ملک زاده حتی در سال ٩١ که انتقادات از او و احمدی نژاد بالا گرفته بود، در حکمی از سوی آیت الله هاشمی شاهرودی به سمت مشاور در امور اجرائی منصوب شده بود.


سال 92 نیز که هر روز نام یک نفر به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری مطرح می شد، برخی آیت‌الله هاشمی شاهرودی را هم به وسط میدان گمانه زنی ها آورده و حتی فرد مورد حمایت رئیس دولت وقت می دانستند، آنگونه که حتی صادق زیباکلام در تحلیلی عنوان کرده بود« از سال ۸۴ روابط آقای احمدی‌نژاد و هاشمی شاهرودی خوب بوده است و در اختلافات، آقای احمدی‌نژاد آیت‌الله شاهرودی را به عنوان حکم معرفی کرده است و متقابلا نیز ندیده‌ایم که آیت‌الله شاهرودی تعابیری چون جریان انحرافی و برخی مسائل دیگری که اصولگرایان درباره دولت مطرح می‌کنند، به کار ببرد. به همین خاطر اگر آیت‌الله شاهرودی حاضر شود به عنوان نامزد وارد انتخابات شود، احمدی‌نژاد از او حمایت خواهد کرد. البته بعید به نظر می‌رسد که آقای هاشمی شاهرودی بپذیرد که به عنوان نامزد احمدی‌نژاد وارد انتخابات شود.»


نزدیکی احمدی‌نژاد و رئیس سابق قوه قضائیه تا جایی بود که احمدی‌نژاد سال ٩٤ با حضور در دفتر آیت‌الله هاشمی‌شاهرودی از او به‌خاطر حضور در مراسم ترحیم والده‌اش قدردانی کرد.


تصمیم شورای نگهبان اما بر عدم احراز صلاحیت احمدی نژاد قرار گرفت، رد صلاحیتی که بنا به گفته عباسعلی کدخدایی، سخنگوی شورای نگهبان، ربطی به توصیه رهبری به او نداشت،«نظر شورای نگهبان تغییر نمی‌کند. ما اصلا رد صلاحیت نداریم؛ بلکه شورای نگهبان کسانی را که واجد شرایط ریاست‌جمهوری هستند معرفی می‌کند و نسبت به افراد دیگر اصلا نظری نمی‌دهد. اعضای شورا با توجه به جمیع جهات نسبت به یک فرد رأی موافق یا مخالف خود را اعلام می‌کنند.»


آیت الله هم پشت احمدی نژاد نایستاد


بعد از این عدم احراز صلاحیت اما خبری دهان به دهان نقل می شد، خبری که می گفت احمدی‌نژادی ها به دنبال گرفتن حکم حکومتی هستند و واسطه گرفتن این حکم هم کسی نیست جز آیت الله هاشمی شاهرودی.


اما اینبار این دفتر آیت الله شاهرودی بود که به سرعت شایعه درخواست حکم حکومتی را تکذیب کرد تا تمام شانس احمدی نژاد برای باقی ماندن در انتخابات از بین برود. احمدی نژاد با یک تصمیم عجیب و غریب دیگر باز هم دایره همراهانش را کمتر از قبل کرده بود، آنقدر که آیت الله هاشمی شاهرودی هم دیگر حاضر نشود پشت او بایستد.


روزهای بعد از انتخابات


روزهای بعد از اردیبهشت ماه انتخاباتی، برای محمود احمدی نژاد در سکوت نگذشته است، او و همراهانش در چند مقطع تلاش کرده اند بلوای سیاسی به راه اندازند که اوج آن در روز ازادی حمید بقایی از زندان و مطرح کردن سخنان ساختارشکنانه علیه قوه قضاییه و دیگر نهادهای نظام بود. سخنانی که باردیگر هشدار سیاسیون خصوصا اصولگراها را به دنبال داشت که تاکید داشتند عمر سیاسی احمدی نژاد و یارانش دیگر به پایان رسیده است.



حکم رهبری و فرصتی که نظام باز هم به احمدی نژاد داد


شاید به همان اندازه که همه منتظر بودند تا صندلی خالی آیت الله هاشمی در مجمع تشخیص مصلحت نظام تعیین تکلیف شود، منتظر این هم بودند که ببیند احمدی نژاد آیا در صندلی عضویت این شورا ابقا خواهد شد یا نه. تصمیمی که در نهایت اعلام شد و او برای 5 سال دیگر به عضویت حقیقی این شورا درآمد و آیت الله هاشمی شاهرودی هم به ریاست مجمع منصوب شد. احمدی‌نژاد و هاشمی شاهرودی گویا قرار بود اینبار زیر سقف مجمع بهم برسند.


احمدی نژاد برخلاف دیگر سیاسیون که سیل پیام های تبریک را راهی ایت الله کردند تصمیم گرفت شخصا به دیدار هاشمی شاهرودی برود. دیداری که رسانه های نزدیک به او بدون ذکر جزئیات منتشر کردند تا باردیگر بازار گمانه زنی ها داغ شود.


گرچه در پس این دیدار یکباره می شود صمیمیت و رفاقت پیشین این دو چهره سیاسی را هم متصور شد اما شاید مروری بر رویه سیاسی احمدی نژاد چندان ذهن را قانع نکند که تنها دلیل این دیدار یک رفاقت سیاسی قدیمی باشد.


محمود احمدی نژاد خوب می داند که بعد از ساختارشکنی های اخیر او و همراهانش حکم رهبری برای ماندگاری اش در مجمع حکم یک آب حیات برای دوران سیاست ورزی او دارد. او در روزگاری که همه چشم به حذفش از سیاست دوخته بودند باز هم فرصت یافته است که زیر سقف مجمع به حیات سیاسی خود ادامه دهد، ایا او از این فرصت استفاده خواهد کرد؟


نگاه احمدی نژاد به مجمع


احمدی نژاد هیچ گاه رابطه دوستانه و خوبی با مجمع تشخیص دوران آیت الله هاشمی نداشت. چه آن زمان که رییس دولت بود و حضورش در جلسات این مجمع به تعداد انگشتان یک دست هم نرسید و حتی برخی وزرا روایت می کردند که آنها نیز از حضور در جلسات مجمع منع شده بودند چه بعدها که از جایگاه عضو حقیقی به عضویت مجمع در آمد و روایت می شد با سکوت نظاره گر مباحث و تصمیمات مجمع است. مجمع تشخیص از نگاه محمود احمدی نژاد مجمع پیرمردان و از کارافتادگان سیاست بوده است. تصویری که نه فقط از زبان خود او که از زبان نزدیکانش نیز چندین بار مطرح شده بود.


احمدی نژاد اما این روزها تنها امیدش به همین مجمع تشخیص است و صندلی که نظام باز هم فرصت نشستن بر آن را به او داده است. او شاید اینبار با نگاهی متفاوت تر به این صندلی نگاه می کند، اینبار او قرار است در مجمعی حضور داشته باشد که آیت الله هاشمی شاهرودی آن را اداره خواهد کرد، شاید همانقدر که او امیدوار به روزهای سیاست ورزی اش در این نهاد است سیاسیون هم نگاه شان به ایت الله هاشمی شاهرودی دوخته شده است که ایا آیت الله می تواند احمدی‌نژاد را در چارچوب مجمع به مسیر درست سیاست ورزی هدایت کند. شاید رفاقت سیاسی قدیمی اینجا کارگر افتد.

آمریکا خطا کند، باید جنازه نیروهایش را از آب بگیرد!/ عملیات انتقام حججی، رده فرماندهی داعش را خواهد زد

سردار اسماعیل کوثری در گفت‌وگو با جام جم آنلاین ضمن انتقاد از حضور غیر موجه نیروی دریایی آمریکا در آبهای خلیج فارس افزود: پهبادهای جمهوری اسلامی ایران در منطقه قانونی خود مشغول پرواز بوده و باید با مداومت پروازی هر لحظه شرایط منطقه را مورد رصد قرار دهند و این ماموریت در چارچوب قوانین بین‌المللی در حال انجام است.

وی در این خصوص تصریح کرد: اینکه آمریکایی‌ها علاقه دارند با وجود حضور بحث برانگیز خود در آبهای خلیج فارس، هیچ چیز اعم از قایق گشتی- پهباد و هواپیما در پیرامون آنها وجود نداشته باشد نشان می‌دهد در وضعیت ترس و وحشت فراوانی در حال انجام ماموریت هستند.

فرمانده ارشد سپاه پاسداران خطاب به یگان‌های مستقر آمریکایی در منطقه گفت: اینجا منطقه ماست و ما برای تسلط بر منطقه با هدف صیانت از مرزهای آبی- خاکی مطابق موازین جاری بین‌المللی ماموریت خود را بطور دقیق ادامه خواهیم داد و لذا طرح هر گونه ادعای خلاف واقع نیروهای فرامنطقه‌ای، از سوی جمهوری اسلامی ایران قابل قبول نیست.

وی در خصوص اینکه آیا اقدامات یک ماهه اخیر نیروی دریایی آمریکا از جمله پرتاب منوّر به سوی گشتی‌های سپاه و همچنین صدور بیانیه ضد عملیات پهبادی ایران می‌تواند توجیهی برای اقدامات احتمالی آتی آنها علیه نیروهای ما باشد، اظهار کرد: قطعا این قبیل تحرکات از روی واهمه بوده و خود آمریکایی‌ها به خوبی می‌دانند در صورت ارتکاب کوچکترین خطایی باید جنازه‌های خود را از روی آب جمع آوری کنند.

کوثری تاکید کرد: ما دقیقا در چارچوب ضوابط تا آخرین لحظه‌ای که مسئولیت داریم به ماموریت خود در منطقه ادامه خواهیم داد و به تحرکات و بیانیه‌های ایالات متحده توجه‌ای نمی‌کنیم.

اما در ادامه مصاحبه پیرو اعلام عملیات قریب الوقوع سپاه برای انتقام «شهید محسن حججی»، چند و چون عملیات را از این سردار سپاه سئوال کردیم که وی پاسخ داد: به لطف خدا تا به امروز جبهه مقاومت ضربات پی در پی به اعوان و انصار گروه تروریستی داعش وارد آورده و چنانچه اراده‌ای برای چنین عملیاتی وجود داشته باشد که حتما هم وجود دارد؛ ضربه‌ای به پیکر رده فرماندهی داعش خواهیم زد.

کوثری تصریح کرد: تصمیم گیرندگان و هدایت کنندگان داعش باید بدانند اگر یک اسیری را می‌گیرند و با هدف ایجاد عملیات روانی ضد ایران به فجیع‌ترین حد به شهادت می‌رسانند، نه تنها کاری از پیش نخواهند برد بلکه نیروهای حاضر در سوریه و عراق را مصمم‌ تر از قبل کرده و ضمن تحکیم وحدت مردم ما، جوانان ضربات مهلک‌تری به این جرثومه (داعش) استکبار و صهیونیسم بین‌الملل و عربستان وارد می‌آورند.

وی در پایان خاطر نشان کرد: گروه‌های تروریستی و تکفیری آگاه باشند از مناطقی که دایما در آن متحمل شکست می‌شوند یک قدم جلوتر گام نخواهند گذاشت و وقتی از علمیات انتقام سخنی گفته می‌شود، یقینا و قطعا در روز و ساعت معین این وعده عملی خواهد شد.

معمای ربایش شاهزادگان سعودی در اروپا + عکس

به گزارش اقتصادنیوز ، در دو سال گذشته سه شاهزاده سعودی که در اروپا زندگی می‌کردند ناپدید شده‌اند. همگی منتقد حکومت سعودی بودند. شواهدی وجود دارد که همگی ربوده و به عربستان منتقل شده‌اند... و دیگر هیچ خبری از آنها شنیده نشد. اوایل صبح 12 ژوئن 2003، یک شاهزاده سعودی به‌سوی کاخ خود در حومه ژنو می‌رفت. نام او «سلطان بن‌ترکی بن‌عبدالعزیز» بود و کاخ به عمویش «ملک فهد» تعلق داشت. این فرزند عزیز و مورد نظر پادشاه یعنی شاهزاده «عبدالعزیز بن‌فهد» بود که «سلطان» را برای صبحانه دعوت کرده بود.


معمای ربایش شاهزاده های سعودی


سعود بن سیف النصر


عبدالعزیز از سلطان می‌خواهد که به عربستان سعودی بازگردد؛ جایی که به گفته عبدالعزیز نزاع بر سر انتقادات سلطان از رهبری سعودی حل‌وفصل خواهد شد. سلطان نمی‌پذیرد که در آن حال، عبدالعزیز از او عذر می‌خواهد تا تماسی بگیرد. فرد دیگر یعنی «شیخ صالح الشیخ»، وزیر امور اسلامی عربستان، هم از اتاق خارج می‌شود و لحظاتی بعد مردانی نقاب دار وارد می‌شوند. آنها سلطان را زیر مشت و لگد گرفته و دستبند به او زده و سپس سوزنی به گردن او وارد می‌کنند.


سلطان که بیهوش می‌شود به سرعت به فرودگاه ژنو منتقل و سوار بر هواپیمای «مدواک» [انتقال با هواپیما یا هلی‌کوپتر به بیمارستان؛ امداد هوایی] می‌شود که در انتظار بود. دست‌کم، این روایت سلطان از این حادثه است که سال‌ها بعد برای یک روزنامه سوئیسی نقل کرد. در میان خدمتکاران سلطان- که در هتل منتظر بازگشت او از قرار صبحانه‌ای وی بودند- افسر ارتباطاتی او «ادی فررای» (Eddie Ferreira) بود. او به‌خاطر می‌آورد که «به تدریج که روز به پایان می‌رسید، این سکوت بیشتر به چشم می‌آمد. نمی‌توانستیم به تیم امنیتی دسترسی یابیم.


این اولین هشدار واقعی بود. سعی کردیم با شاهزاده تماس بگیریم؛ هیچ پاسخ و جوابی در کار نبود.» سپس عصر همان روز دو میهمان غیرمترقبه رسیدند. فررای می‌گوید: «سفیر عربستان در سوئیس با مدیرکل هتل سر رسید و به راحتی به همه دستور دادند که پنت هاوس را تخلیه کنند و از آنجا خارج شوند. شاهزاده در ریاض بود. دیگر به خدمات ما نیاز نبود و می‌توانستیم هتل را ترک کنیم.» شاهزاده سلطان چه کرده بود که باعث شد خانواده‌اش (برخی از اعضای خاندان سلطنت) به خشونت او را بربایند؟ یک سال قبل یعنی در سال 2002 او برای مداوا به اروپا رفت و شروع به مصاحبه و انتقاد از حکومت سعودی کرد. او سوابق کشورش در زمینه حقوق بشر را به نقد کشید و از فساد در میان شاهزاده‌ها و مقام‌های حکومتی شکایت کرد و خواستار مجموعه‌ای از اصلاحات شد.


 


معمای ربایش شاهزاده های سعودی


خالد بن فرهان


از سال 1932، زمانی که ملک عبدالعزیز که به ابن سعود شهرت داشت، عربستان سعودی را تاسیس کرد، این کشور یک پادشاهی مطلقه بود و هیچ مخالف و مخالفتی را تحمل نمی‌کرد. شاهزاده ترکی بن ‌بندر روزگاری در پلیس عربستان درجه سرگردی داشت و مسوولیت حفظ نظم در خاندان سلطنت با او بود. اما مشاجره و رقابت خانوادگی تلخ بر سر وراثت باعث شد او زندانی شود و پس از آزادی به پاریس گریخت و در سال 2012 شروع به ارسال ویدئوهایی روی یوتیوب کرد و در آن ویدئوها خواستار اصلاحات در عربستان سعودی شده بود.


رژیم سعودی همان‌طور که در مورد شاهزاده سلطان واکنش نشان داد در مورد او هم واکنش نشان داد و ترکی را ترغیب به بازگشت به کشور کرد . وقتی «احمد السالم»، معاون نخست‌وزیر، تماس گرفت، شاهزاده صدای او و مکالمات رد و بدل شده میان خود و او را به‌صورت آنلاین منتشر کرد. السالم می‌گفت: «همه مشتاق بازگشت تو هستند. خدا حافظت باشد.» ترکی پاسخ می‌دهد: «مشتاق بازگشت من؟ در مورد نامه‌هایی که افسرانت به من دادند چطور؟ در نامه‌ها مرا حرام‌زاده‌ خطاب کردند که همچون سلطان بن‌ترکی به کشور بازخواهند گرداند.» السالم با اطمینان جواب می‌دهد: «آنها کاری با تو نخواهند داشت. من برادرت هستم.» ترکی می‌گوید: «آنها فرقی با تو ندارند. وزارت کشور آنها را می‌فرستد.» ترکی تا جولای 2015 این ویدئوها را منتشر می‌کرد. سپس، در اواخر همان سال، ناپدید شد. وائل الخلف، یک دوست، بلاگر و کنشگر می‌گوید: «او هر ماه یا دو ماه یکبار با من تماس می‌گرفت. سپس چهار، پنج ماهی ناپدید شد. مشکوک شده بودم. [سپس] از یک افسر ارشد در این پادشاهی شنیدم که ترکی بن‌بندر در کنار آنها است. بنابراین آنها او را گرفتند. او ناپدید شده است.» پس از مدت‌ها تحقیق برای کسب اخباری مربوط به ترکی، در یک روزنامه مراکشی مقاله‌ای یافتم که می‌گفت او قرار بود پس از دیداری از مراکش به فرانسه بازگردد که دستگیر و زندانی شد. سپس به‌دنبال درخواست مقام‌های سعودی، او با تایید دادگاه مراکش دیپورت شد.


ما به تحقیق نمی‌دانیم برای ترکی بن‌بندر چه اتفاقی افتاد؛ اما پیش از ناپدید شدنش کتابی به دوستش وائل داده بود که خودش نوشته بود و در آن پیشگویی‌هایی کرده بود. در آن کتاب چنین آمده بود: «وائل عزیز! این مطالب نباید پخش شود مگر پس از ربوده شدنم یا ترورم. می‌دانم که یا ربوده خواهم شد یا ترورم خواهند کرد. می‌دانم که آنها چگونه از حقوق من و مردم عربستان سوءاستفاده خواهند کرد.»


در حوالی همان زمانی که شاهزاده ترکی ناپدید شد، شاهزاده دیگری به نام «سعود بن‌سیف النصر» یک عضو حاشیه‌ای سلطنتی که پیوندهایی با کازینوهای اروپایی و هتل‌های گران‌قیمت داشت به سرنوشتی مشابه دچار شد. در سال 2014، سعود شروع به نوشتن توییت‌هایی دال بر انتقاد از پادشاهی سعودی کرد. او خواستار تعقیب و پیگرد آن دسته از مقام‌های سعودی شده بود که از سرنگونی محمد مرسی، رئیس‌جمهوری مصر، در سال 2013 حمایت کرده بودند. در سپتامبر 2015، سعود گام فراتر گذاشت. پس از آنکه یک شاهزاده گمنام سعودی دو نامه نوشت و خواستار کودتا برای حذف ملک‌سلمان شد، سعود آشکارا به حمایت از او برخاست. او تنها شاهزاده‌ای بود که چنین کرد. این معادل خیانت بود و احتمالا سرنوشت او را رقم زد. چند روز بعد، او چنین توییت کرد: «از مردم می‌خواهم محتوای این نامه‌ها را برای فشار عمومی منتشر کنند.»


معمای ربایش شاهزاده های سعودی


سلطان بن ترکی


شاهزاده مخالف دیگر «خالد بن‌فرهان»- که در سال 2013 به آلمان گریخت- معتقد است که سعود فریفته شد تا با پرواز از میلان به رم برود تا یک معامله تجاری با شرکت روسی- ایتالیایی را جوش دهد که در جست‌وجوی جای پایی در کشورهای حاشیه خلیج‌فارس بود. خالد می‌گوید: «یک هواپیمای خصوصی آمد و شاهزاده سعود را برد. اما در رم توقف نکرد؛ بلکه در ریاض به زمین نشست.» او مدعی است: «به‌نظر می‌رسد که سیستم اطلاعاتی سعودی کل این عملیات را سامان داده بود. اکنون سرنوشت سعود مانند سرنوشت ترکی است که همان زندان است... تنها سرنوشت یک زندان زیرزمینی است.» شاهزاده سلطان- که در سلسله مراتب سلطنتی جایگاه بالایی داشت- بین زندان و حبس خانگی در رفت‌وآمد است.


اما وضعیت سلامتی او در حال بدتر شدن است. بنابراین، در سال 2010 خاندان سلطنت به او اجازه داد تا برای مداوا به بوستون، ماساچوست، برود. آنچه او از خانه امن خود در تبعیدگاه آمریکا انجام داد سعودی‌ها را وحشت‌زده کرد. او یک پرونده کیفری در دادگاه‌های سوئیس باز کرد و شاهزاده عبدالعزیز بن‌فهد و شیخ‌صالح الشیخ را متهم به ربودن خود در سال 2003 کرد. وکیل آمریکایی او، کلاید برگسترسر، یک سابقه پزشکی از وی در بیمارستان تخصصی ملک فیصل در ریاض گرفت؛ همان بیمارستانی که سلطان در 13 ژوئن 2003 در آن بستری شده بود که نشان می‌داد یک لوله در دهان او گذاشته شده تا به تنفس وی کمک کند؛ درحالی که بیهوش بود و اینکه یک طرف دیافراگم او فلج شده که احتمالا در نتیجه یورش بود. برای اولین بار، یک عضو ارشد خاندان سلطنتی سعودی درحال پر کردن شکوائیه‌ای در یک دادگاه غربی علیه عضو دیگر خاندان سلطنت بود. اما برگسترسر می‌گوید که مقام‌های سوئیسی علاقه زیادی به این پرونده نشان ندادند. این وکیل آمریکایی می‌گوید: «هیچ کاری برای دنبال کردن آنچه در فرودگاه رخ داده بود انجام نشد. خلبانان چه کسانی و چند نفر بودند؟ وقتی این هواپیماها از عربستان سعودی رسیدند، برنامه‌های پروازی چه بود؟ این ربایش در خاک سوئیس رخ داد و می‌توان متصور شد که نفعی در این هست که این اتفاق چگونه رخ داد.» در ژانویه 2016، سلطان در یک هتل منحصربه‌فرد در پاریس بود- مانند سعود بن‌سیف النصر- و برای سوار شدن به هواپیما وسوسه شده بود.


او در نظر داشت تا با پدرش، که او نیز منتقد برجسته دولت سعودی است، در قاهره دیدار کند که کنسولگری سعودی به او و هیات همراهش- که متشکل از پزشک و پرستارهای شخصی و بادیگاردهایی از اروپا و آمریکا بود- پیشنهاد استفاده از یک جت خصوصی را داد. با وجود آنچه که در سال 2003 برای او اتفاق افتاد اما باز این پیشنهاد را پذیرفت. دو عضو از هیات همراه او توضیح دادند که اوضاع چگونه بود. هر دو می‌خواهند نامشان محفوظ بماند. یکی از آنها می‌گوید: «ما به فرودگاه رفتیم و روبه‌روی ما یک هواپیمای غول پیکر بود... روی آن نام کشور عربستان سعودی نوشته شده بود.» دیگری می‌گوید: «اندکی عجیب و غریب بود زیرا افراد زیادی در حال سوار شدن به آن بودندکه همگی مرد بودند.» هواپیما برخاست و ؛روی مانیتور مقصد قاهره نمایش داده می‌شد اما دو ساعت و نیم بعد این مانیتور تیره شد. شاهزاده سلطان در اتاق خود [در هواپیما] خوابیده بود اما یک ساعت پیش از بر زمین نشستن از خواب برخاست. از پنجره به بیرون نگریست و یکی از اعضای سابق هیات همراهش می‌گوید «عصبی به‌نظر می‌رسید.»


وقتی فرود آمد، مسافران دیدند که در عربستان بر زمین نشسته‌اند. سلطان شروع به کوبیدن بر در کابین خلبان کرد و درخواست کمک می‌کرد. یکی از خدمه‌های پروازی به شاهزاده و تیمش دستور داد که سر جای خود بنشینند. یکی از اعضای هیات همراه شاهزاده می‌گوید: «از پنجره به بیرون نگاه می‌کردیم و آدم‌هایی را می‌دیدیم که قنداق اسلحه بر سینه‌شان چسبیده و هواپیما را محاصره کرده‌اند.» سربازان و خدمه پرواز، سلطان را از هواپیما بیرون کشیدند. او سر تیم محافظانش فریاد می‌زد که به سفارت آمریکا زنگ بزنید. شاهزاده و تیم پزشکی‌اش به ویلایی برده شده و تحت حبس خانگی و نظارت مسلحانه قرار گرفتند. دیگرانی که در هواپیما بودند با چهره عبوس و با عصبانیت در انتظار بودند.


آنها سپس به یک هتل برده شدند، سه روز در آنجا بدون پاسپورت یا تلفن نگه داشته شدند، سپس به آنها اجازه پرواز به مقصد دلخواهشان داده شد. قبل از خروج آنها، یک مقام سعودی که همراهان شاهزاده او را «یکی از خدمه پروازی» معرفی کردند از آنها عذرخواهی کرد. یکی از آنها می‌گوید: «او می‌گفت ما در جایی اشتباه و در زمانی اشتباه هستیم و اینکه از این اذیت و نگرانی اظهار تاسف کردند.» فرد دیگری می‌گفت: «من اذیت نشدم. ربوده شدم. بر خلاف اراده و خواستم در کشوری نگه داشته شدم که نمی‌خواستم به آنجا بروم.» این یک وضعیت شگفت‌آور بود. همراه با شاهزاده سلطان، حدود 18 شهروند خارجی ربوده شدند، به عربستان سعودی برده و از سوی ارتش سعودی بازداشت شدند.


پس از این اتفاقات هیچ خبری از سلطان نشده است. از دولت عربستان سعودی خواستم تا به این اتهامات پاسخ گوید؛ اما چیزی نگفت. با این حال، شاهزاده خالد که هنوز در آلمان در تبعید است- نگران است که او هم مجبور به بازگشت به ریاض شود. او می‌گوید: «چهار نفر از ما اعضای خاندان سلطنت در اروپا هستیم. ما از خاندان و حکومت این خاندان بر عربستان انتقاد کردیم. سه نفر از ما ربوده شدند. من تنها کسی هستم که هنوز ربوده نشده‌ام.» آیا او در لیست ربایش قرار دارد؟ او می‌گوید: «من متقاعد شده‌ام. مدت‌ها است متقاعد شده‌ام. اگر بتوانند چنین کنند، قطعا مرا خواهند ربود. خیلی محتاط هستم؛ اما به قیمت آزادی‌ام تمام می‌شود.»


تحولات عربستان


اولین اظهارات رئیس جدید شورای شهر تهران

به به گزارش مشرق، محسن هاشمی رفسنجانی در جریان مشخص شدن ارکان ریاست شورای پنجم که صبح امروز با حضور منتخبین شورای پنجم در ساختمان شورای شهر برگزار شد، اظهار کرد: شهردار و شورای آینده (دوره پنجم) قطعا با این دوره متفاوت خواهد بود.


وی تصریح کرد: با توجه به شرایط موجود و تعامل اعضای شورای پنجم و شهردار آتی نیاز  شهردار به شورا بیشتر خواهد شد.


هاشمی رفسنجانی ادامه داد: تلاش خواهیم کرد تعامل شورا با سایر نهادها بیش از گذشته باشد و در این مسیر از همفکری سایر دستگاه‌ها و سازمان‌ها استفاده خواهیم کرد. 


عضو منتخب شورای پنجم افزود: نگاه بنده به شهر همدلی و عمرانی خواهد بود و در این مسیر از نظرات دوستان استفاده خواهم کرد. 

اولین اظهارات رئیس جدید شورای شهر تهران

به به گزارش مشرق، محسن هاشمی رفسنجانی در جریان مشخص شدن ارکان ریاست شورای پنجم که صبح امروز با حضور منتخبین شورای پنجم در ساختمان شورای شهر برگزار شد، اظهار کرد: شهردار و شورای آینده (دوره پنجم) قطعا با این دوره متفاوت خواهد بود.


وی تصریح کرد: با توجه به شرایط موجود و تعامل اعضای شورای پنجم و شهردار آتی نیاز  شهردار به شورا بیشتر خواهد شد.


هاشمی رفسنجانی ادامه داد: تلاش خواهیم کرد تعامل شورا با سایر نهادها بیش از گذشته باشد و در این مسیر از همفکری سایر دستگاه‌ها و سازمان‌ها استفاده خواهیم کرد. 


عضو منتخب شورای پنجم افزود: نگاه بنده به شهر همدلی و عمرانی خواهد بود و در این مسیر از نظرات دوستان استفاده خواهم کرد.